کد مطلب:106193 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:484

محتوای عمیق علمی و عرفانی و جامعیت نهج البلاغه











[صفحه 23]

یكی از امتیازات فوق العاده ی «نهج البلاغه» مساله ی جامعیت و تنوع عجیب و محتوای ژرف آن است و هر خواننده ی آگاهی در همان لحظات نخستین كه با آن آشنا می شود نمی تواند باور كند كه چگونه یك انسان بتواند این همه گفتار نغز و سخنان شیرین و حساب شده و دقیق در موضوعات كاملا مختلف بلكه متضاد را گردآوری كند و مسلما این كار از غیر شخصیتی همچون امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام كه قلبش گنجینه ی اسرار الهی و روحش اقیانوس عظیم علم و دانش است، ساخته نیست همان كسی كه می فرماید: «علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الف باب من العلم و تشعب لی من كل باب الف باب».

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب علم به من آموخت كه از هر یك از آن درها برایم هزار در دیگر گشوده می شود.[1].

در این بخش نیر به گواهی چند نفر از دانشمندان اشاره می كنیم:

1- سید رضی قدس سره گردآورنده ی نهج البلاغه گاهی در لابه لای این كتاب شریف اشارات كوتاه و پرمعنائی را در عظمت محتوای نهج البلاغه

[صفحه 24]

آورده است كه بسیار قابل دقت و ملاحظه می باشد از آن جمله است:

پس از ذكر خطبه ی (21)- «... فان الغایه امامكم و ان وراءكم الساعه تحدوكم، تخففوا تلحقوا فانما یتنظر باولكم آخركم...» «رستاخیز در جلو شما است و مرگ همچنان شما را می راند، سبكبار شوید، تا به قافله برسید و بدانید شما در انتظار بازماندگان نگهداشته شده اید»- می گوید: این سخن اگر بعد از كلام خدا و كلام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با هر سخن دیگری سنجیده شود، از آن برتری خواهد داشت و بر آن پیشی خواهد گرفت.[2].

2- شارح معروف نهج البلاغه «ابن ابی الحدید معتزلی» در جلد 11 ص 153 می گوید: «من بسیار درشگفتم از مردی كه در میدان جنگ چنان خطبه می خواند كه گواهی می دهد طبیعیت همچون شیران دارد، سپس در همان میدان هنگامی تصمیم بر موعظه و پند و اندرز می گیرد چنان سخن می گوید، كه گوئی طبیعتی چون راهبان دارد كه لباس مخصوص رهبانی را بر تن كرده و در دیرها زندگی می كند، نه خون حیوانی را می ریزید و حتی از گوشت هیچ حیوانی نمی خورد، گاه در چهره «بسطام بن قیس» و «عتیبه بن حارث» و «عامر بن الطفیل» (سه قهرمان معروف میدان نبرد در زمان جاهلیت كه به آنها مثل زده می شد)

[صفحه 25]

ظاهر می شود و گاه در چهره ی «سقراط حكیم» و «یوحنا» و «مسیح بن مریم»، من سوگند می خورم به همان كسی كه تمام امتها به او سوگند یاد می كنند من این (خطبه ی الهاكم التكاثر)[3] را از پنجاه سال قبل تاكنون بیش از هزار بار خواندم و هر زمان كه آن را خوانده ام ترس و وحشت و بیداری عمیقی تمام وجود مرا در بر گرفت و در قلب من اثر عمیقی گذاشت و لرزه بر اندامم انداخت. هر زمان در محتوای آن دقت كردم به یاد مردگان از خانواده و بستگان و دوستانم افتادم و چنان پنداشتم كه من همان كسی هستم كه امام در لابه لای این خطبه توصیف می كند.

چقدر واعظان و خطیبان و فصیحان در این زمینه سخن گفته اند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مكرر قرار گرفته ام، اما در هیچ كدام از آنها تاثیری را كه این كلام در دل و حالم می گذارد، ندیده ام».

و همچنین در ج 16 صفحه ی 146 می گوید: «سبحان الله! چه كسی این همه امتیازات گرانبها و ویژگیهای شریف و ارزشمند را به این مرد نمونه (علی علیه السلام) بخشیده؟!!! چگونه می شود یكی از فرزندان عرب مكه كه تنها در آن محیط زیسته و با هیچ یك از فلاسفه همنشین نبوده، در دقایق علوم الهیه و حكمت متعالیه، از افلاطون و ارسطو آگاهتر باشد. كسی كه با بزرگان عرفان و اخلاق هرگز معاشر نبوده در این باب برتر از سقراط

[صفحه 26]

باشد، كسی كه در میان شجاعان پرورش نیافته (چون اهل مكه صاحبان تجارت بودند نه جنگجو) با این حال شجاعترین فردی باشد كه قدم بر روی زمین نهاده است...».[4].

[صفحه 27]


صفحه 23، 24، 25، 26، 27.








    1. كنزالعمال، جلد 6، ص 392 و 405.
    2. نهج البلاغه، خطبه ی 21، ص 42، چاپ دارالثقلین- قم.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 221، ص 35، چاپ دارالثقلین- قم.
    4. 1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به:

      كتاب «كشكول» تالیف شیخ بهائی قدس سره (جلد 3، ص 397).

      كتاب «عبقریه الشریف الرضی» تالیف دكتر زكی مبارك (جلد 1، ص 396).

      كتاب «العبقریات» تالیف عباس محمود العقاد مصری (جلد 2، ص 138 و ص 144 و 145).

      كتاب «مصادر نهج البلاغه» تالیف محمدامین نواوی (جلد 1، ص 90).

      كتاب «اصول كافی» تالیف ثقه الاسلام كلینی قدس سره (جلد 1، ص 136).

      كتاب «البیان» تالیف سید ابوالقاسم خوئی قدس سره (صفحه ی 90).